...براي چند لحظه شادي....

ساخت وبلاگ

محمد شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 15:32

اینکه همه چی رو استپ کنی و بگی زندگی همین الانه

این خیلی باحاله :)
،

چرا سرما خوردگی ولم نمیکنه ؟

...براي چند لحظه شادي.......
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:14

محمد سه شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 1:31 به یه چیزی دارم فکر میکنم که هنوز کامل نیستولی مجهولش هم خیلی جالبه،فکر کنید سوار یه جت با سرعت بالا میشیم که دور زمین داره میچرخهحالا فکر کنید سرعت این جت انقد زیاد میشه که هر یک ثانیه یک بار دور زمین میچرخهو حالا شما در یک ثانیه هم میتونید در شمال کره زمین بالای روسیه باشیدهم درست درون همون یک ثانیه در جنوب کره زمین در افریقا !!،و حالا اگه هر یک ثانیه 100 دور بچرخه دور زمین چی میشه ؟و اگه 1000 دور بچرخه چی میشه ؟،عجیب شد نه ؟شما فقط با افزایش سرعت انگار که در زمان و مکان میتونید سفر کنید !!چقد عجیبه ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:14

محمد سه شنبه چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳، 12:14 شمام وقتی یکی لحجه داره ناخاستهمثل خودش با همون لحجش حرف میزنین ؟یا من این طوریم فقط :|،چنان با اوسا ، افغان طور حرف میزنمانگار همین الان از اتوبوس کابل پیاده شدم :| ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 ساعت: 2:23

محمد پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳، 1:25 حیفم میاد ننویسم اون روز قشنگومنو ممدهوای خوب ابریبا موتور زدیم کوه و مسیر های نرفته ناشناختهرو نوک بزرگ ترین قله اون منطقه نشستیمو وزش بادو حس کردیم و به استخونهای پرنده ای که مرده بود نگاه کردیم وگفتیم کی بود ؟ چیکار کردی ؟ چی فکر میکرد ؟،اینکه دو ساعت پیش خونه بودیم و حالا اینجاییمو واقعا یه چیز عجیه راز الوده،و درست وسط او کوه و دره هاموتورش خراب شد !!حدود 15 کیلو متر موتور رو حل دادیماز سر بالایی و سر پایینی ها و از کنارکلی دره ها بطور گذر کردیمو با تمااااام توان انرژی گذاشتیمخیلی جاها مغلوب شدیم و زورمون نمیرسید موتوررو با حل از این سر بالایی ببریمپس دورش میزدیم و ...و در نهایت رسیدیم خونهو خاطره ای شد جالب،بماند به یادگاربا پا زنجیر جا انداختن !! ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:33

محمد جمعه سی و یکم فروردین ۱۴۰۳، 2:57

شروع شنیدن صدای کلاغ ها

،

تا زندون نشی ، آزادی بهت مزه نمیده ..

ما خیلی زود فراموش میکنیم که آزادیم ..

...براي چند لحظه شادي.......
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:33

محمد شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳، 3:7 یه چیزی کشف کردم‌ که اگهعمیقا بهش فکر کنیم میتونیم خیلی شاد تر باشیم،میزان انرژی ،امید و انگیزه ما به زندگیمرتب در نوسانه بدون اینکهتغییر خاصی رخ بده تو زندگیمون،تو روزای سخت و بی انگیزگیفقط باید صبر کنیم تا زمان بگذره،،من از ۶ صبح تا ۶ عصر راهرفتنم‌اینو عمیقا فهمیدمیه جاهایی میرقصیدم و حس گنگ بودنداشتم ،یه جاهایی خستم بود و دلم میخاست بمیرم ،و این حس مرتب در نوسان بود،درست مثل زندگی ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:33

محمد یکشنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۳، 3:49 سرعتش زیاد بود و به دوچرخه سواری مسلط نبود حدود ۸ سالی سن داشت اومد که بزنه بهم میتونستم جا خالی بدم اون بخوره پشت دوچرخم و دیگه هر چی میشد پا خودش بود ،ولی لحظه اخری تصمیم عجیبی گرفتم ،تصمیم گرفتم جا خالی ندم و رو در رو بخوریم بهم ،زدم ترمز ولی اون سرعت داشت خوردیم بهم رو در رو گرفتش و نیفتاد :)هیچ کدوم نیفتادیم و هیچ کدوم اسیب ندیدیم :)،دوچرخه ها رو کشیدیم عقب و رفتیم ، بی هیچ حرفی ..،بعضی وقتا اونی که از جلوت کنار نمیره ، وایساده که تو رو بگیره ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 20:23

محمد شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲، 19:9 این روزا به هیچ و به همه چیز فکر میکنمبه نیستیی که هست میشه و دوباره نیست !!به زمان ،این لحظه ای که گذشت ما اون لحظه رو زندگی کردیمولی چی شد ؟ کجا رفت ؟ چرا ردش نیست ؟چرا نمیشه دوباره دیدش ؟ چرا نمیشه حس یا لمسش کرد ؟توی یک ثانیه میلیون میلیون میلی ثانیه وجود داره اگه چیزی بتونه اون میلیون میلیون ثانیه ها رو درک کنهچقد زمان براش متفاوت میشه ، همه هستی براش تعریف دیگه ای داره ، ،یعنی همه ادما زمان رو اندازه هم درک میکنن ؟ عجیبه نه ؟ ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 17:33

محمد چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲، 5:56 یه جایی از فیلم میگه : مشکلت اینه که کل زندگیت روصرف این کردی که فکر میکنی قوانینی وجود داره ،وجود نداره ،ما قبلا گوریل بودیمو تنها چیزی که بلدیم چیزیه که میتونیم بگیریم و دفاع کنیم .،،،خیلی موافقم باهاشقانون مثل یه تار عنکبوته که فقط کوچیکا رو گیر میندازهیا بزرگ باش یا ادای بزرگ ها رو در بیارمیتونی ازش عبور کنی !!،مثل اون روز که خودم عبور کردمو ممد رو هم رد کردم !!بقیه جاها هم دقیقا همین طوریه ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 17:33

محمد جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲، 11:28 رفتیم اون دره قشنگه کلی غار نوردی و سینه خیز !! ،به عده دنبال گنج بودن مچشون رو کرفتیم ...براي چند لحظه شادي.......ادامه مطلب
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 20:24