...براي چند لحظه شادي....

متن مرتبط با «بعلها و بنیها» در سایت ...براي چند لحظه شادي.... نوشته شده است

اشفتگی های ذهن یک برنامه نویس

  • محمد سه شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، 1:31 به یه چیزی دارم فکر میکنم که هنوز کامل نیستولی مجهولش هم خیلی جالبه،فکر کنید سوار یه جت با سرعت بالا میشیم که دور زمین داره میچرخهحالا فکر کنید سرعت این جت انقد زیاد میشه که هر یک ثانیه یک بار دور زمین میچرخهو حالا شما در یک ثانیه هم میتونید در شمال کره زمین بالای روسیه باشیدهم درست درون همون یک ثانیه در جنوب کره زمین در افریقا !!،و حالا اگه هر یک ثانیه 100 دور بچرخه دور زمین چی میشه ؟و اگه 1000 دور بچرخه چی میشه ؟،عجیب شد نه ؟شما فقط با افزایش سرعت انگار که در زمان و مکان میتونید سفر کنید !!چقد عجیبه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • انرژی و زمان

  • محمد شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳، 3:7 یه چیزی کشف کردم‌ که اگهعمیقا بهش فکر کنیم میتونیم خیلی شاد تر باشیم،میزان انرژی ،امید و انگیزه ما به زندگیمرتب در نوسانه بدون اینکهتغییر خاصی رخ بده تو زندگیمون،تو روزای سخت و بی انگیزگیفقط باید صبر کنیم تا زمان بگذره،،من از ۶ صبح تا ۶ عصر راهرفتنم‌اینو عمیقا فهمیدمیه جاهایی میرقصیدم و حس گنگ بودنداشتم ،یه جاهایی خستم بود و دلم میخاست بمیرم ،و این حس مرتب در نوسان بود،درست مثل زندگی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بوشهر

  • محمد یکشنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۳، 3:49 سرعتش زیاد بود و به دوچرخه سواری مسلط نبود حدود ۸ سالی سن داشت اومد که بزنه بهم میتونستم جا خالی بدم اون بخوره پشت دوچرخم و دیگه هر چی میشد پا خودش بود ،ولی لحظه اخری تصمیم عجیبی گرفتم ،تصمیم گرفتم جا خالی ندم و رو در رو بخوریم بهم ،زدم ترمز ولی اون سرعت داشت خوردیم بهم رو در رو گرفتش و نیفتاد :)هیچ کدوم نیفتادیم و هیچ کدوم اسیب ندیدیم :)،دوچرخه ها رو کشیدیم عقب و رفتیم ، بی هیچ حرفی ..،بعضی وقتا اونی که از جلوت کنار نمیره ، وایساده که تو رو بگیره بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خدا و زمان

  • محمد شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲، 19:9 این روزا به هیچ و به همه چیز فکر میکنمبه نیستیی که هست میشه و دوباره نیست !!به زمان ،این لحظه ای که گذشت ما اون لحظه رو زندگی کردیمولی چی شد ؟ کجا رفت ؟ چرا ردش نیست ؟چرا نمیشه دوباره دیدش ؟ چرا نمیشه حس یا لمسش کرد ؟توی یک ثانیه میلیون میلیون میلی ثانیه وجود داره اگه چیزی بتونه اون میلیون میلیون ثانیه ها رو درک کنهچقد زمان براش متفاوت میشه ، همه هستی براش تعریف دیگه ای داره ، ،یعنی همه ادما زمان رو اندازه هم درک میکنن ؟ عجیبه نه ؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • قوانین

  • محمد چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۲، 5:56 یه جایی از فیلم میگه : مشکلت اینه که کل زندگیت روصرف این کردی که فکر میکنی قوانینی وجود داره ،وجود نداره ،ما قبلا گوریل بودیمو تنها چیزی که بلدیم چیزیه که میتونیم بگیریم و دفاع کنیم .،،،خیلی موافقم باهاشقانون مثل یه تار عنکبوته که فقط کوچیکا رو گیر میندازهیا بزرگ باش یا ادای بزرگ ها رو در بیارمیتونی ازش عبور کنی !!،مثل اون روز که خودم عبور کردمو ممد رو هم رد کردم !!بقیه جاها هم دقیقا همین طوریه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز شلوغ

  • محمد جمعه هجدهم اسفند ۱۴۰۲، 11:28 رفتیم اون دره قشنگه کلی غار نوردی و سینه خیز !! ،به عده دنبال گنج بودن مچشون رو کرفتیم , ...ادامه مطلب

  • در وصف امروز

  • محمد جمعه چهارم اسفند ۱۴۰۲، 11:29 روز دلگیریهخدا عصرش رو بخیر کنه،هر چند امروز کلی فعالیت کردم و کار دارمولی یه چیزی سنگینه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زندگی و خطر هایی که به سمتت میان

  • محمد سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲، 5:29 یه فیلم دیدم اسمش بود زندگی خصوصی اقای والتر میتیفیلم جالبی نبود ولی شعار و هدف خوبی داشتهدفش زندگی بود،کجا بودی ؟چیکار کردی ؟،اگه اینا رو خوب بتونی پاسخ بدی یعنی خوب زندگی کردیاگه نه تو هنوز وقت داری انجامش بده :)،بزار منم اینا رو جواب بدم :من تنهایی رفتم نوک کوه های بلندتنهایی عمیق ترین درها و دشت ها رو رفتمتنهایی 62 کیلو متر پیاده روی کردمتنهایی کلی سفر رفتم :)تازه کسایی که خیییییییلی دوسشون دارم رو بغل کردم !!میدونی چقد این خوبههههفکر میکنم بهترین چیزیه که هر ادمی میتونه تجربه کنه !!،جاهای خطر ناک بگمیبار از یه سخره بلند خودم رو یه دستی اویزون کردم !تو قبر خوابیدم خخختو کلی تصادف بودم خخخ (یعنی یا خودم راننده بودم یا کنار نشستهب ودم ماشین چپ شده و ..)هیجان انگیزه اینم اخه ، وقتی که همه چی متوقف میشهخودتو چک میکنی ببینی کجات شکسته و کجات سالمهو خیلی باحالهراستی با اینا که چتر دارن و یه پروانه پشتشون دارن پرواز کردمبا موتورسیکلت هم تا دلت بخاد پرش کردم خخخکلی هم دعوا و بزن بزن داشتم تا حد از هوش رفتن خودم و از هوش رفت دیگری :)))یبار پله شکست یه میخ تا فی خالدون رفت تو پهلوم !! خخختوی شب تنهایی توی دریا شنا کردم ،فریاله و عروس دریایی زدتم که درد رو تا استخون حس کردم ،یبار تو دریا با قایق پارویی گم شدیم تا برگشتیم دهنمون رسما صاف شد و دعوا شد بینمونتازه من به خوردن اونا فکر میکردم !! خخخ،از چیزای ممنوعه بگم که تجربه کردم !!دزدی **** :))تو پرواز نباید شیع برنده برد که همیشه میبرم !!یه چاقو دست ساز باح, ...ادامه مطلب

  • روزگار

  • محمد چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲، 6:25 تنبل شدم کار نمیکنم،با محمد تاجران کوتاهصحبت کردم و لذت بخش بود ،لامصب هوا خوب شده همش صحرام :)،امشب کمی کار کردم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفر به دره انجیرو

  • محمد یکشنبه هفدهم دی ۱۴۰۲، 7:5 دیروز رفتم دره انجیرو :)یه جای خیــــــلی بکر تو دل صحرایه دره خیلی عمیق که پررررر از غارهقبلا جای قاتل ها ، فراری ها و راه زن ها بوده،خیلی سر سبز و قشنگ و پر از انواع پرندهتا کیلو متر ها هم هیچ بنی بشری پیدا نبود،تا جایی که شد پیش رفتم و رفتم ته درههواسه برگشتن خورشید غروب کرد و گم شدم :|،یه نیم ساعتی سرگردون راه میرفتمو بعد خیلی اتفاقی گفتم برم بالای این تپهاطراف رو نگا کنمببینم این موتور بی صحاااابمو کجا گذاشتمدیدم اع زیر پامه این موتور با صحاب،باحال بود ، تصمیم گرفتم هنو بیشتر برم صحراراستی کلی هم تو اون غار ها رفتم و گشتم واثر از ساروج و با سنگ دود کش ساخته بودن توی غار وخیلی جای قدیمی باحالی بود،یه جا هم کنده بودن برای گنج که خر هم پیدا نکرده بودن،حس گم شدن رو خیلی وقت بود تجربه نکرده بودمولی ترسناک نبود میدنی چرا ؟چون میدونستم هستن ادمایی که بیان دنبالم،و چقد بده گم بشی و هیشکی منتظرت نباشه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در جستجو

  • محمد جمعه هشتم دی ۱۴۰۲، 2:28 این روزا عجیبن سفر عجیبی بود و تجربه هایی عجیب حالا کمتر چیزی جای غرور دارهراستی پولدارا خیلی بیشعورن !! (۹۰٪ )،توقعم از زندگی بیشتر شد اروم تر شدم اونجا از روز دوم اروم راه میرفتم اونا رسیده بودن و هدفی نداشتن من هنوز حس نرسیدن دارم و دو میزنم ،سفر قبلی و این سفر باعث شد جدا بشم قصد یه سفر سوم دارم که خیلی بزرگ تره ،میدونی داستان چیه ؟ کل قصه یار خوبه خلاص , ...ادامه مطلب

  • قاطی پاتی نویس

  • محمد شنبه نهم دی ۱۴۰۲، 8:2 تایم بد مستیه !!فیلم دیدم و باحال بود !!،گفت اگه سنگی رو بر میداریباید برای ماری که زیرشه آماده باشی،همه سنگ هایی که برداشتم مار زیرشون بود !شکست خوردم از خیلیاشون ولی ارزششو دارههم یه سنگ رو برداشتم هم تجربه شد :)،هر چیزی منو نکشه قوی ترم میکنه،نمیتونی مرتکب گناه بشی و از بقیهبخای برات دل بسوزونن !!،راستی خیلیا چشم دیدن موفقیت آدم رو ندارنو حالشون بد میشه !حسودچقدر عجیبهفکر نمیکردم انقد آدم بخیل و حسود وجود داتشه باشه،راستی امشب اعتراض کردم !!و این تغییر بزرگیه :)،10:11, ...ادامه مطلب

  • بیل برایسون

  • محمد دوشنبه چهارم دی ۱۴۰۲، 19:49 ما حتی اگر به راستی در این کائنات تنها نباشیم، عملا و از هر لحاظ تنهای تنهاییم. کارل ساگان، تعداد کل سیاره های احتمالا موجود در کائنات را 10 میلیارد تریلیون برآورد کرده است - که خود عددی خارج از حد تصور ماست. اما یک چیز دیگر که به همین اندازه خارج از تصور ماست، مقدار فضایی است که این سیارات به آرامی در آن پراکنده شده اند. ساگان می نویسد:«اگر ما را به طور تصادفی در کائنات می گذاشتند، احتمال آنکه در روی یکی از این سیاره ها یا در نزدیکی آن قرار بگیریم از یک در یک میلیارد تریلیون تریلیون(عدد 1 با سی و سه صفر پس از آن) کمتر می شد. دنیاها بسیار گران قیمت اند.»،این روزا عجیب میگذرن معنای گم زندگی بسیار پر معناست زندگی نمیدونم کی صبح میشه کی شب بازم روزگار عجیبیه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یه روز خوب

  • محمد چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۲، 12:6 از اینکه وسط بازار بین شلوغی میتونستمقدم بزنم حس خوبی داشت :)،وقتی رفتم روی ترازو و اونم وزنم رو نگاه میکردشرمنده شدماون حجم سیری منو وزن میکرد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همی طوری

  • محمد چهارشنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۲، 15:29 برج 11 میخاستن بفرستنم سربازی !!استقامت کردم نرفتم :))،خیلی وقته اینجا چیزی ننوشتمو خوبه که دیگه نمیویسم :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها