زندگی و خطر هایی که به سمتت میان

ساخت وبلاگ

محمد سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲، 5:29

یه فیلم دیدم اسمش بود زندگی خصوصی اقای والتر میتی

فیلم جالبی نبود ولی شعار و هدف خوبی داشت

هدفش زندگی بود

،

کجا بودی ؟

چیکار کردی ؟

،

اگه اینا رو خوب بتونی پاسخ بدی یعنی خوب زندگی کردی

اگه نه تو هنوز وقت داری انجامش بده :)

،

بزار منم اینا رو جواب بدم :

من تنهایی رفتم نوک کوه های بلند

تنهایی عمیق ترین درها و دشت ها رو رفتم

تنهایی 62 کیلو متر پیاده روی کردم

تنهایی کلی سفر رفتم :)

تازه کسایی که خیییییییلی دوسشون دارم رو بغل کردم !!

میدونی چقد این خوبهههه

فکر میکنم بهترین چیزیه که هر ادمی میتونه تجربه کنه !!

،

جاهای خطر ناک بگم
یبار از یه سخره بلند خودم رو یه دستی اویزون کردم !
تو قبر خوابیدم خخخ

تو کلی تصادف بودم خخخ (یعنی یا خودم راننده بودم یا کنار نشستهب ودم ماشین چپ شده و ..)

هیجان انگیزه اینم اخه ، وقتی که همه چی متوقف میشه

خودتو چک میکنی ببینی کجات شکسته و کجات سالمه

و خیلی باحاله

راستی با اینا که چتر دارن و یه پروانه پشتشون دارن پرواز کردم

با موتورسیکلت هم تا دلت بخاد پرش کردم خخخ

کلی هم دعوا و بزن بزن داشتم تا حد از هوش رفتن خودم و از هوش رفت دیگری :)))

یبار پله شکست یه میخ تا فی خالدون رفت تو پهلوم !! خخخ

توی شب تنهایی توی دریا شنا کردم ،

فریاله و عروس دریایی زدتم که درد رو تا استخون حس کردم ،

یبار تو دریا با قایق پارویی گم شدیم تا برگشتیم دهنمون رسما صاف شد و دعوا شد بینمون

تازه من به خوردن اونا فکر میکردم !! خخخ

،

از چیزای ممنوعه بگم که تجربه کردم !!

دزدی **** :))

تو پرواز نباید شیع برنده برد که همیشه میبرم !!

یه چاقو دست ساز باحال که ایده خودمه و حتی اگه مستقیم

بهش نگاه هم کنی متوجه نمیشی !! ولی مثل تیغ تیزه !!

خییلی وارد جاهایی شدم که نباید وارد میشدم

اینو تا دلت بخاد انجام دادم ، طرح های میگو ، خونه ادما ،

نه این بخش اصلا بخش جالبی نیست و و نباید بگم خخخ

گذر کنیم ازش :))

،

تو دهانه خور (خور = جایی که اب دریا میره توی خشکی و برمیگرده )یبار اب بردم و نزدیک بود غرق بشم

کلی هم اب شور خوردم ولی زنده در اومدم :)

راستی تا حالا 15 بار سرم شکسته !! که فکر میکنم رکورد خوبیه :))

جاشونم هنوز هست !!

تو یه روز 4 تا دندون شیری رو کندم !! (حس خوبی میداد لق بودنشون )

،
یبار مدیر مدرسمون رو چنان ترسوندم که نزدیک بود سکته کنه و سه روز اخراج شدم

یبار وقتی 2 دبستان بودم دعوا کردم و چنان سینم رو گاز گرفتن که خون اومد

جاش هنوز هست !!! پسره الان تامیر کار ماشینه خخخخ

،

دوس دارم برم خارج از ایران رو ببینم

ولی خب نمیزارنم چون 9 ساله سرباز فراریم !!!

،

دیگه فعلا همینا

و تو هم بگو که کجا بودی و چیکار کردی ؟؟

...براي چند لحظه شادي.......
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 15:32