با پا زنجیر جا انداختن

ساخت وبلاگ

محمد پنجشنبه سی ام فروردین ۱۴۰۳، 1:25

حیفم میاد ننویسم اون روز قشنگو

منو ممد

هوای خوب ابری

با موتور زدیم کوه و مسیر های نرفته ناشناخته

رو نوک بزرگ ترین قله اون منطقه نشستیم

و وزش بادو حس کردیم و به استخون

های پرنده ای که مرده بود نگاه کردیم و

گفتیم کی بود ؟ چیکار کردی ؟ چی فکر میکرد ؟

،
اینکه دو ساعت پیش خونه بودیم و حالا اینجاییم

و واقعا یه چیز عجیه راز الوده

،

و درست وسط او کوه و دره ها

موتورش خراب شد !!

حدود 15 کیلو متر موتور رو حل دادیم

از سر بالایی و سر پایینی ها و از کنار

کلی دره ها بطور گذر کردیم

و با تمااااام توان انرژی گذاشتیم

خیلی جاها مغلوب شدیم و زورمون نمیرسید موتور

رو با حل از این سر بالایی ببریم

پس دورش میزدیم و ...

و در نهایت رسیدیم خونه

و خاطره ای شد جالب

،

بماند به یادگار

با پا زنجیر جا انداختن !!

...براي چند لحظه شادي.......
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:33