محمد یکشنبه هفدهم دی ۱۴۰۲، 7:5
دیروز رفتم دره انجیرو :)
یه جای خیــــــلی بکر تو دل صحرا
یه دره خیلی عمیق که پررررر از غاره
قبلا جای قاتل ها ، فراری ها و راه زن ها بوده
،
خیلی سر سبز و قشنگ و پر از انواع پرنده
تا کیلو متر ها هم هیچ بنی بشری پیدا نبود
،
تا جایی که شد پیش رفتم و رفتم ته درهه
واسه برگشتن خورشید غروب کرد و گم شدم :|
،
یه نیم ساعتی سرگردون راه میرفتم
و بعد خیلی اتفاقی گفتم برم بالای این تپه
اطراف رو نگا کنم
ببینم این موتور بی صحاااابمو کجا گذاشتم
دیدم اع زیر پامه این موتور با صحاب
،
باحال بود ، تصمیم گرفتم هنو بیشتر برم صحرا
راستی کلی هم تو اون غار ها رفتم و گشتم و
اثر از ساروج و با سنگ دود کش ساخته بودن توی غار و
خیلی جای قدیمی باحالی بود
،
یه جا هم کنده بودن برای گنج که خر هم پیدا نکرده بودن
،
حس گم شدن رو خیلی وقت بود تجربه نکرده بودم
ولی ترسناک نبود میدنی چرا ؟
چون میدونستم هستن ادمایی که بیان دنبالم
،
و چقد بده گم بشی و هیشکی منتظرت نباشه
برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 38