و بالاخره

ساخت وبلاگ

محمد دوشنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۳، 1:1

امروز یه روز فوق شلوغ بود

تلفن دووتاییش با هم رو هوا بود

و زنگ‌میخورد

هیچ کدومشم جواب ندادم !!

،.

چون خودم و سه تا کارگر و یه راننده و یه لودر و یه نیسان باری

توی حیاط تعضیه اجرا میکردیم !!

،

مثل اسراعیل که افتاده به جون فلسطین

همی طور بود اوضواع

،

بالاخره این سرویس ها رو تخریب کردیم

و بار کردن و بردن

،

حلااااک شدم و خییییلی خستم و

هنوزم خییییلی کار دارم

،

امروز عجله میکردم

یکی از برادر های افغان بهم گفت

عجله نکن کار دنیا تمومی نداره

،

دیگه خستگیم در رفت که پیامتو دیدم

گفتی : ...براي چند لحظه شادي.......

ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1403 ساعت: 11:51