من و دانی

ساخت وبلاگ

دانی یکی از ادم های خیلی خاصه و عجیب که نیمی از

عمرش رو توی صحرا بوده ، بدن خیلی اماده ای داره و واقعا

واقعا توی صحرا خوب میبینه خوب میشنبه و خوب میفهمه

قبل از این که هر ادم معمولیی ببینه اون تشخیص میده که

 مثلا پشت این درخت چه پرنده ای هست و شروع میکنه

گفتن عادت های این پرنده ، بخاطر غذا اومده اینجا ، سرعت

پروازش خیلی کنده  ، این نوع گیاه رو میخوره و اجازه میده

تا این فاصله بهش نزدیک بشی ... یه وقتایی میگم چطوری

این همه اطلاعات به دست اورده ... انگار برای چند هزار سال

با اونا پرواز میکرده و بعد دانی شده :) فکر میکنم از خاک پیر تره

 

و همیشه برای هر شکاری یه مدل خاصی لباس میپوشه راه میره

و کمین میکنه ، منم مدل خاص خودم رو دارم اخه وقتی داری کار های

کثیف زندگیت رو انجام میدی همین جوری راه میری...

 

همیشه دست پر برمیگردیم و گاهی وقتا بخاطر ترفند هایی که بهم میگه

دوس دارم مغزش رو ببوسم..

 

و حالا ادامه داستان  :

همیشه سعی میکنه اروم باشه ولی یه مشکل اعصاب داره که

تقریبا ترسناک به نظر میاد ولی خب وقتی توی بیابونیم ارومه

 وقتی توی خونشه ارومه ..

 

همیشه یه کلت شاه کش که خیلی قدیمه باهاشه و یه چاقو کمری

که زیر لباسش همیشه قایمه و هرگز برای استفاده درش نمیاره

اونو گذاشته فقط واسه وقت حمله... براش مثل تیر اخر میمونه

 

یبار که منتظر اومدن شکار نشسته بودیم مامور های محیط

زیست اومدن ، همیشه قبل نشستن موتور رو اماده میکنه برای فرار

مسیر فرار رو مشخص میکنه و وسایل رو هم بینمون تقسیم

میکنه چه کسی چه چیزی ببره و کجا بره و چه چیزایی رو میتونیم

جا بزاریم ، مامورا ما رو نمیدیدن ولی نزدیک و نزدیک تر میشدن

 

دستم میلرزید و اون دستش رو فرو کرده بود داخل جیب کتش ،

وحشت برداشتم چون میدونستم اونجا چی داره ، دندوناش رو

جوری قفل کرده بود انگار کسی دوازده ساعت پیش از اون خواسته

بود برای عکس لبخند بزنه ولی هنوز دکمه دوربین رو نزده بود ...

 

وقتی از قبل همه چی مشخص شده باشه حتی ترسناک ترین نقشه

ها هم جذابه  ...

بالاخره عکاس دکمه رو زد ...

فرمان تکرای محمد بدو صادر شد ...  اونی برنده هست که

مسیر رو بلد باشه و سختی ها رو به اسونی پشت سر بزاره...

 

بعد ها ترس و وحشتمون خاطره ای شد جذاب و خنده دار ...

من به ترسیدن اون میخندیدم و اون به مدل فرار من...

 

پ ن : زیاد عادت کردن به هر چیزی باعث میشه شکار بشی...!

 پ ن : اونقد عادت نکن که بتونن شکارت کنن

پ ن : اگه عادت کردی دهنت رو ببند و از عادت هات به بقیه نگو

پ ن : اگه گفتی دیگه یه گودال عمیق بکن :)

 

 

...براي چند لحظه شادي.......
ما را در سایت ...براي چند لحظه شادي.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : m2002a بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:14